باغ دلگشا
در دروازه جنوبي آرامگاه سعدي در شيراز و پايين تراز قلعه نادر, باغي بزرگ قرار دارد كه به دلگشا معروف است. اين باغ از تعدادي زمين وسيع تشكيل شده كه در حاشيه خيابان بوستان واقع شده اند و به مقبره سعدي راه دارند. جنس ديوارهاي باغ از گل ومدخل ورودي از آجر است . از دروازه ورودي باغ تا ساختمان كه در مركز آن قرار گرفته , يك آب نما و يك خيابان سيماني وجود دارد . چهار خيابان بدين گونه در اطراف ساختمان ساخته شده اند كه به ديوارهاي باغ ختم مي گردند. در كنار برخي از اين خيابانها , درختان سرو و كاج به چشم مي خورند ودر قسمتهاي ديگر باغ نيز درختهاي پرتقال , نخل و گردو كاشته اند. اين بنارا بر روي يك سكو ساخته اند و قسمت پايين تر ديوارها را با سنگ صاف ومسطح پوشانيده اند. اين بنا داراي 3 طبقه مي باشد و ايوان آن با كاشي كاريهاي براق تزيين گرديده است. درهاي برخي از اتاقها بسيار قديمي هستند. درطبقه اول يك حوض هشت وجهي قرار دارد كه داراي كاشي كاريهاي آبي است. سقف ساختمان يك گنبد ساده است و در محل دريچه هوا قرار دارد . دراين بنا چهار اتاق سلطنتي نيز وجود دارد
تاريخچه شهر شيراز
در افسانه ها آمده است كه شيراز فرزند تهمورس (از پادشاهان سلسله پيشداديان) شهر شيراز را تأسيس كرد و نام خود را بدان بخشيد. به روايتي ديگر، نام اين ديار، "شهرراز" بوده كه به اختصار شهر از و شيراز خوانده شده است.
در حالي كه بر اساس تحقيقات "تدسكو" شيراز به معناي مركز انگور خوب است، "ابن حوقل"، جغرافي دان مسلمان قرن چهارم هجري، علت نامگذاري شيراز شباهت اين سرزمين به اندرون شير مي داند، چرا كه به قول او عموما" خواربار نواحي ديگر بدانجا حمل مي شد و از آنجا چيزي به جايي نمي بردند. و بالاخره بنا به نوشته كتاب "صورالاقاليم"، از جهت وجود دام هاي بسيار در دشت شيراز، آنجا را "شيرساز" ناميده اند
باري، بيش از هر چيز نام زيبا و سحرانگيز شيراز كه واژه اي فارسي است، بهترين گواه بر اين باور است كه برخلاف پندار پاره اي از جغرافي دانان مسلمان، تأسيس اين شهر به قرن ها قبل از ورود اسلام به ايران باز مي گردد، شيراز، هم اكنون نيز در محل تقاطع مهمترين راه هاي ارتباطي شمال به جنوب و شرق به غرب كشور است و اين موقعيت در ادوار قبل از اسلام شاخص تر بوده، چرا كه در عهد هخامنشيان، شيراز بر سر راه شوش (پايتخت هخامنشي) به تخت جمشيد و پاسارگاد بوده و در عهد ساسانيان راه ارتباطي شهرهاي بسيار مهمي چون بيشابور و گور با استخر، از جلگه شيراز مي گذشت. در نتيجه مسلم است كه چنين محل حاصلخيز و خوش آب و هوايي كه در تقاطع مسيرهاي مهمي كه برشمرده شد، قرار داشته، هرگز خالي از آبادي و سكنه نبوده است. وجود آثار قديمي مانند قصر ابونصر در حوالي شيراز كه قدمت آن به دوره اشكانيان مي رسد و نقوش برجسته برم دلك، (در چندكيلومتري شرق قصر ابونصر) كه از آثار دوره ساساني است و قلعه بزرگ بندر (فهندر، پهندر، قهندز، كهندژ) در سمت شرق تنگ سعدي و چند نقش برجسته در دهكده گويم در چهار فرسنگي شمال غرب شيراز و همچنين پيدا شدن سكه هايي در ضمن حفاري هاي قصر ابونصر، كه بر آنها با خط پهلوي نام شيراز نقش بسته است، جملگي بر وجود شهر يا بلوكي به نام شيراز، در همين محل در دوران قبل از اسلام دلالت دارد.
علاوه بر آنچه گفته شد، كاوش هاي باستان شناسي در تخت جمشيد، به سرپرستي كامرون در سال 1314 ه.ش، به پيدايش خشت نبشته هايي انجاميد كه بر روي چند فقره از آنها نام شيراز مشخص بود. بدين ترتيب مي توان احتمال داد، اين وادي كه در عهد رونق تخت جمشيد، آبادي كوچكي بيش نبوده است، بعد از انهدام پايتخت هخامنشيان، سمندروار از دل خاكستر آن ديار برپا خاسته است.
آخرين كلام اين كه در اشعاري از شاهنامه فردوسي، استاد حماسه سراي طوسي، به مناسبت هايي از شيراز ياد شده، مثلاً راجع به شيراز در عهد كيانيان آمده است:
دوهفته در اين نيز بخشيد مرد سوم هفته آهنگ شيراز كرد
هيونان فرستاد چندي ز ري سوي پارس، نزديك كاوس كي
و در مورد شيراز، در روزگار اشكانيان، چنين مطالبي ذكر شده است:
چو بنشست بهرام زاشكانيان ببخشيد گنجي به ارزانيان
ورا بود شيراز تا اصفهان كه داننده اي خواندش مرزمهان
و بالاخره اينكه در عهد پيروز و قباد ساساني، سپهبد ايران، "سوفراي" از اهالي شهر شيراز بود
بدان كار شايسته شه "سوفراي" يكي پايه ور بود و پاكيزه راي
جهان ديده از شهر شيراز بودد سپهبد دل و گردن افراز بود
استخري در كتاب مسالك و ممالك كه در نيمه اول قرن چهارم هجري تأليف شده است، راجع به آثار و بقاياي فرهنگي قبل از اسلام، در شيراز مي گويد:
شيراز قلعه اي به نام شاه موبد دارد. وي همچنين از دو آتشكده به نام هاي كارستان و هرمز در آن سرزمين ياد مي كند.
باري در مجموع گفتار استخري كه شيراز سيزده ناحيه (طسوج) دارد كه در هر كدام از آنها قراء و كشتزارهايي موجود است كه متصل به هم قرار گرفته اند. و نيز نظر ابن بلخي كه در روزگار ملوك فرس، شيراز ناحيتي بود و حصاري چند بر زمين، مي تواند روشنگر قدمت شيراز، به عنوان يك سرزمين مسكون آباد (و نه يك شهر بزرگ) باشد...
ر شيراز، در نزديكي تنگ الله اكبر و در ميان كوه هاي باباكوهي و چهل مقام واقع شده است. وجه تسميه اين دروازه وجود قرآني بر بالاي طاقي مرتفع است. اين دروازه شامل يك طاق مرتفع از نوع طاق كجاوه اي در وسط دور طاق با ارتفاع كم در طرفين است. اين طاق در زمان حكومت عضدالدوله ديلمي در فارس، ساخته شد و قرآني نيز در آن جاي داده شد تا مسافرين به بركت عبور از زير آن سفر را به سلامت به پايان برند و در موقع سفر از زير قرآن بگذرند.
ديدنيهاي شهر شيراز - دروازه قرآن
در شيراز، در نزديكي تنگ الله اكبر و در ميان كوه هاي باباكوهي و چهل مقام واقع شده است. وجه تسميه اين دروازه وجود قرآني بر بالاي طاقي مرتفع است. اين دروازه شامل يك طاق مرتفع از نوع طاق كجاوه اي در وسط دور طاق با ارتفاع كم در طرفين است. اين طاق در زمان حكومت عضدالدوله ديلمي در فارس، ساخته شد و قرآني نيز در آن جاي داده شد تا مسافرين به بركت عبور از زير آن سفر را به سلامت به پايان برند و در موقع سفر از زير قرآن بگذرند. به مرور زمان طاق شكسته و تخريب شد. در دوره حكومت زنديه كريمخان زند (1172 – 1193) مجددا" آن را بازسازي نمود و در قسمت فوقاني آن اطاقي ساخت و دو جلد قرآن نفيس به خط ثلث و محقق، اثر سلطان ابراهيم بن شاهرخ گوركاني را در آن اتاق جاي داد. اين قرآن ها به قرآن هفده من مشهورند. در سال 1316 كه طرح توسعه راه شمالي شيراز در دستور كار دولت قرار گرفت، اين طاق خراب شد و قرآن مذكور نيز به موزه پارس منتقل گرديد. در زمان قاجاريه كه چند زلزله شيراز را تكان داد، اين دروازه آسيب هايي ديد اما به وسيله محمد زكي خان نوري مورد بازسازي و مرمت قرار گرفت.
در سال 1327 ه.ش. يكي از بازرگانان شيراز به نام حسين ايگار، مشهور به اعتمادالتجار، با هزينه شخصي خود طاق كنوني را بازسازي كرد و چند آيه از قرآن كريم را كه با خط ثلث و نسخ بر روي كاشي نوشته شده بود، بر بدنه طاق نصب كرد. در پيشاني شمالي اين طاق (سمت كوه بمو) اين آيه بر روي كاشي نوشته شده است، ان هذاالقرآن يهدي للتي هي اقوم و يبشر المؤمنين الذين يعملون الصالحات ان لهم اجرا" كبيرا" در پيشاني جنوبي طاق (سمت شهد شيراز) اين آيه به چشم مي خورد.
قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان يأتوا بمثل هذاالقرآن لايأتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيراً
در گوشه غربي طاق اين آيه نوشته شده:
انا نحن نزلناه الذكر
و ادامه اين آيه در قسمت شرقي طاق و روبروي همان كتيبه نوشته شده
و انا له لحافظون
در كنار اين زيبايي كه به مانند قطعه اي از بهشت است كوخهاي از كاه و گل زيستگاه انسانهاي مثل ما خود نمايي مي كند و نشانگر عمق محروميت بعد از سالهاست و اين محروميت خصيصه استان ما تنها نيست بلكه همدردهاي زيادي در جاي جاي ايران داريم. جاده ارتباطي اين آبشار به طول 15 كيلومتر از كاكان به بعد خاكي است و اداره راه در حال مرمت و ايجاد پلهاي اين جاده است اميد واريم آسفالت اين جاده هم در سالهاي نه چندان دور افتتاح شود! موضوع: آبشار مارگون فارس توضيح : در كنار اين زيبايي كه به مانند قطعه اي از بهشت است كوخهاي از كاه و گل زيستگاه انسانهاي مثل ما خود نمايي مي كند و نشانگر عمق محروميت بعد از سالهاست و اين محروميت خصيصه استان ما تنها نيست بلكه همدردهاي زيادي در جاي جاي ايران داريم. جاده ارتباطي اين آبشار به طول 15 كيلومتر از كاكان به بعد خاكي است و اداره راه در حال مرمت و ايجاد پلهاي اين جاده است اميد واريم آسفالت اين جاده هم در سالهاي نه چندان دور افتتاح شود!
باغ ارم به عنوان يكي از زيباترين و مشهور ترين جاهاي ديدني شيراز است. شايد بتوان گفت باغ ارم به عنوان يكي از زيباترين باغهاي ايران معرفي شده است. چنانكه در سفرنامه ها و كتابها از اين باغ توصيف هاي زيادي شده است.
باغ ارم شيراز
باغ ارم به عنوان يكي از زيباترين و مشهور ترين جاهاي ديدني شيراز است. شايد بتوان گفت باغ ارم به عنوان يكي از زيباترين باغهاي ايران معرفي شده است. چنانكه در سفرنامه ها و كتابها از اين باغ توصيف هاي زيادي شده است.
باغ ارم از روزگار سلجوقيان و در تمام دوره ي آل اينجو پابرجا بوده است. پس از فروپاشي آل اينجو باغ به دست پادشاهان آل مظفر افتاده و در زمان شاه منصور آخرين پادشاه آل مظفر بسيار آباد بوده است. در زمان زنديه كريم خان زند در سازندگي و بهسازي اين باغ اقداماتي را انجام داد.
در زمان قاجاريه نيز اين باغ به مدت 75 سال به دست سران ايل قشقايي افتاد. در اين زمان محمد قلي خان عمارتي باشكوه در اين باغ پي ريزي كرد. در روز گار پادشاهي ناصرالدين شاه قاجار حسينعلي خان نصيرالملك ساختماني زيبا در آن پي ريزي كرد. اما با مرگ او در سال 1311 هـ.ق. خواهرزاده ي او -ابوالقاسم خان نصيرالملك- امور باغ را به عهده گرفت و ساختمان نيمه كاره دايي خود را تكميل كرد و آن را به نحو شايسته اي به اتمام رساند كه تا كنون باقي مانده است. پس از فوت ابوالقاسم خان، فرزندش -عبدالله قوامي- امور باغ را به دست گرفت و بعد از چند سال آن را به ناصر خان قشقايي به قيمت 240 هزار تومان فروخت. قشقايي ها نيز چند سالي مالكيت باغ را در اختيار داشته اند. تا اينكه در زمان معتصم الدوله فرخ، استاندار وقت اين باغ را بابت بدهي مالك آن (محمد ناصر خان فرزند صولت الدوله قشقايي) به تصرف دولت در آوردند. مدتي بعد به درخواست دانشگاه شيراز باغ به دانشگاه واگذار شد. مسؤلين وقت دانشگاه نيز تا مدتي اين باغ را براي پذيرايي از بزرگان و اشراف در اختيار آنها قرار داده بودند. در سال 1345 خورشيدي با بودجه اي از طرف سازمان برنامه و بودجه باغ توسط دانشگاه بازسازي شد و تبديل به باغ گياهشناسي گرديد. در طبق اول تالاري به نام حوض خانه ساخته شده كه در گذشته براي استراحت در فصل گرما مورد استفاده قرار مي گرفته است. در وسط اين تالار ستوني سنگي و كنده كاري شده قرار دارد. ديوارها و كف آن با كاشي هاي هفت رنگ به گونه اي زيبا آراسته شده اند. در ميان طبقه دوم ايواني بزرگ با دو ستون بلند قرار دارد. در پشت آن نيز سالني بزرگ وجود دارد كه پنجره هاي آن به ايوان اصلي باز مي شود. ايوان عمارت طبقه دوم و سوم را در بر مي گيرد. دو ستون سنگي يك تكه و بلند در جلو ايوان واقع شده است. در هلالي ها و صحنه هاي كاشيكاري شده ي بالاي عمارت نقاشي پنج مجلس كاشيكاري شده و تصوير چهره ي چند شخصيت ديده مي شود. در هلالي مياني كه از همه بزرگ تر است چهره ي ناصرالدين شاه قاجار را سوار بر اسبي سفيد نشان مي دهد كه نيم تاجي در جلو كلاهش دارد. نقش هاي ديگر اين هلالي چهره هاي داستاني شاهنامه، نظامي و ادبيات قديم ايران را نشان مي دهد. در بالاي سر ناصرالدين شاه صحنه ي بر تخت نشستن حضرت سليمان و همسر او -بلقيس- را مي توان ديد. در پشت سر آنها ديوهاي افسانه اي (هياكل) با دو شاخ بر روي سر نقاشي شده و در مقابل آنها نيز تصويرهاي فيل، شتر، اسب و ديگر حيوانات كشيده شده است. در دو سوي هلالي بزرگ چهار هلالي كوچكتر قرار دارد. در دو هلالي كوچكتر مياني مردي در پيكار با هلاهل (موجودي افسانه اي) نشان داده شده است و در دو هلالي بزركتر آهويي را در چنگال پلنگ مي توان ديد. منبع: كتاب شيراز يادگار گذشتگان
شيوه معماري عمارت باغ ارم به سبك زمان قاجاريه و به تقليد از سبك زمان زنديه است. عمارت باغ ارم سه طبقه است كه پشت بام آن شيرواني شده و در جلو آن ايواني دو ستوني قرار دارد كه داراي سقفي مسطح مي باشد.
عمارت باغ از نظر معماري، نقاشي، حجاري، كاشيكاري و گچ بري از شاهكارهاي زمان قاجاريه است.
در گوشه اي از نقاشي مربوط به تخت نشستن حضرت سليمان، رخساره ي رستم، پهلوان نامي ايران نقاشي شده است. در سمت راست ِ چهره ي ناصرالدين شاه قاجار نقشي از داستان عاشقانه ي شيرين و فرهاد است. در سمت چپ چهره ي ناصرالدين شاه و مجلس فراخواني زليخا از زنان مصر و ورود يوسف به آن مجلس است.
در جلو ساختمان باغ ارم حوض بزرگي قرار دارد كه 335 متر مربع مساحت دارد. در گرداگرد اين حوض هجده قطعه سنگ بزرگ و يك پارچه كار گذاشته اند.
شهرستان فسا:
فَسا نام شهري است در ۱۴۵ كيلومتري جنوب شيراز واقع در استان فارس. شهرستان فسا بين 53 درجه و 19 دقيقه تا 54 درجه و 15 دقيقة طول شرقي و 28 درجه و31 دقيقه تا 29 درجه و 24 دقيقه ي عرض شمالي واقع شده است. مركز اين شهرستان، شهر فسا است. جمعيت اين شهرستان بر طبق سرشماري سال ۱۳۸۵، برابر با ۱۹۲٫۹۴۶ نفر بوده است. اين شهرستان با شهرستانهاي داراب، جهرم، استهبان، زرين دشت و شيراز همسايه است. اين شهر داراي يك واحد دانشكده پزشكي و يك واحد دانشگاه آزاد اسلامي و يك واحد دانشگاه پيام نور است.
شهرستان فسا:
فَسا نام شهري است در ۱۴۵ كيلومتري جنوب شيراز واقع در استان فارس. شهرستان فسا بين 53 درجه و 19 دقيقه تا 54 درجه و 15 دقيقة طول شرقي و 28 درجه و31 دقيقه تا 29 درجه و 24 دقيقه ي عرض شمالي واقع شده است. مركز اين شهرستان، شهر فسا است. جمعيت اين شهرستان بر طبق سرشماري سال ۱۳۸۵، برابر با ۱۹۲٫۹۴۶ نفر بوده است. اين شهرستان با شهرستانهاي داراب، جهرم، استهبان، زرين دشت و شيراز همسايه است. اين شهر داراي يك واحد دانشكده پزشكي و يك واحد دانشگاه آزاد اسلامي و يك واحد دانشگاه پيام نور است.
شهرستان فسا در جنوب شرقي استان فارس و درمنطقه اي نسبتاً كوهستاني قرار گرفته است. مركز اين شهرستان، شهر فسا است. بيشتر روستاهاي اين شهرستان نيز بر اين بلندي ها واقع شده اند.فقط نواحي جنوب شرقي و شمال غربي تا حدودي مسطح هستند. در كتيبه ها و سنگ نوشته هاي پرسپوليس از فسا با نام «پشي يا» يا «بشي » ياد شده است. عثمان بن ابي العسا در سال 23 ه.ق. اين شهر را فتح كرد. در جريان قرن چهارم ه.ق. فسا دومين شهر مهم استان دارابگرد محسوب مي شد و وسعت آن با شيراز برابري مي كرد.گفته شده كه تاريخ فسا حداقل به زمان هخامنشيان برمي گردد كه در آن زمان نام اين شهر پسه يا پسا بوده كه بعد از حمه اعراب به فسا تبديل ميشود (در آن زمان پسا يكي از توابع داراب بوده است و داراب يكي از ايالت هاي پنج گانه پارس بوده است). فسا از نظر كشاورزي شهري پررونق است. از نظر توليد گندم و ذرت رتبه دوم (رتبه يك شهرستان داراب) كشور ايران را داراست. با توجه به آب و هواي مناسب اين شهر، وجود نخلهاي گرمسيري و درخت گردو و ديگر گونههاي درختي در اين شهر متداول است. فسا در كشت پنبه نيز رونق فراوان دارد. قرار گرفتن در مسيرهاي اصلي بندرعباس و كرمان به شيراز،اين شهر را از يك موقعيت استراتژيكي برخوردار كرده است. زرتشت خورگان كه استاد مزدك بوده است از اهالي اين شهر است كه سالها در بيزانس (روم شرقي) بسر ميبرد و در آنجا با كتب فلسفي يوناني از جمله جمهوريت افلاطون آشنايي پيدا كرد و تحت تأثير انديشه مدينه فاضله افلاطون قرار گرفت. افكار زرتشت خورگان كه بيشتر جنبه اقتصادي و اجتماعي داشت، توسط شاگردانش مزدك به جامعة ايراني معرفي شد. ميگويند باني اصلي آيين مزدكي مردي زردشت نام از اهل فسا بود و به نوعي مانويت دعوت ميكرد مخالف كيش رسمي مانوي. اين مرد دعوت خود را در روم ظاهر كرد و سپس به ايران سفر كرد و به دعوت پرداخت. در روم اين شخص به نام«بوندس»معروف بوده است. پس نتيجه اين ميشود كه فرقه مورد بحث ما يكي از شعب مانويه بوده كه قرب دو قرن قبل از مزدك در كشور روم تأسيس يافته و مؤسس آن يكنفر ايراني زردشت نام پسر " خورگان " از مردم " پسا " بوده است. .. از اشارات مندرجه در كتب عربي چنين مستفاد ميشود كه زردشت (فسائي) پيشوايي بوده كه دعوت او فقط جنبه نظري داشته است، اما مزدك كه مرد عمل بوده و به قول طبري در نزد طبقه عامه خليفه زردشت به شمار ميآمده است، رفته رفته نام مؤسس اصلي را تحت الشعاع قرار داد و در همان عهد خود، فرقه را به اسم مزدكيه مشهور نمود . اين شهر اكنون داراي چهار بخش ميباشد.بخش مركزي,شيبكوه،نوبندگان و ششده وقره بلاغ از بخشهاي اين شهرستان ميباشند. از كهن ترين روستا هاي بخش مركزي مي توان به كوشكقاضي اشاره نمود .اين روستا در سمت جنوب خاوري شهر فساواقع شده است كه مواضع تاريخي نظير تل نخودي و قلعه رحمت آباد در حاشيه آن و سمت كوه توده قرار دارند. از شخصيت هاي بزرگ عصر گذشته اين شهر مي توان به روزبهان بقلي فسايي اشاره نمود.
آرامگاه سعدي در كوي سعدي و تنگ سعدي در شمال شيراز قرار دارد.آرامگاه كنوني او پس از تخريب آرامگاهي كه بر فراز قبر سعدي، كريم خان زند مي سازد در سال 1331 خورشيدي ساخته مي شود.نخستين كسي كه از آرامگاه او نام مي برد ابن بطوطه( جهانگرد مراكشي) است كه در سال 748 هـ . ق. يعني 57 سال پس از مرگ سعدي از آرامگاه او باز ديد كرده است. از زمان مرگ سعدي تاكنون آرامگاه وي را افراد بسياري بازسازي و مرمت كرده اند. ترديدي نيست كه از سال 691 هـ.ق. آرامگاه او داراي بقعه و باغ بوده است و توسط اميران و سلاطين وقت مرمت شده است.
آرامگاه سعدي (سعديه)
آرامگاه سعدي در كوي سعدي و تنگ سعدي در شمال شيراز قرار دارد.آرامگاه كنوني او پس از تخريب آرامگاهي كه بر فراز قبر سعدي، كريم خان زند مي سازد در سال 1331 خورشيدي ساخته مي شود.نخستين كسي كه از آرامگاه او نام مي برد ابن بطوطه( جهانگرد مراكشي) است كه در سال 748 هـ . ق. يعني 57 سال پس از مرگ سعدي از آرامگاه او باز ديد كرده است. از زمان مرگ سعدي تاكنون آرامگاه وي را افراد بسياري بازسازي و مرمت كرده اند. ترديدي نيست كه از سال 691 هـ.ق. آرامگاه او داراي بقعه و باغ بوده است و توسط اميران و سلاطين وقت مرمت شده است.
در زمان زنديه كريم خان زند بنايي ارزشمند بر قبر سعدي ساخت و سنگ مزاري كه هنوز باقيست را تهيه كرد و بر آن نصب نمود. بنايي كه كريم خان از آجر ساخته بود به صورت دو طبقه بود. بعد از كريم خان هم عمارت آرامگاه چند مرتبه تعمير و مرمت شده است.
در سال 1329 قمري توسط مرحوم حبيب الله قوام الملك شيرازي و در سال 1305خورشيدي مرحوم ابراهيم قوام الملك تعميراتي انجام دادند. تا اينكه در سال 1327 خورشيدي انجمن آثار ملي تصميم گرفت كه آرامگاه مجللي را براي سعدي بسازد لذا امارت كريمخاني را خراب كردند و عمارت آرامگاه كنوني را ساختند. محوطه آرامگاه به صورت باغي زيباست كه ساختمتن آن در وسط اين باغ قرار دارد. در جلو آرامگاه و رو به جنوب آن ايواني بلند است شبيه چهل ستون اصفهان كه به وسيله 8 ستون نگهداري مي شود. آرامگاه داراي يك گنبد سبز رنگ است كه در جلو آن ايواني تالار ماتتد رو به غرب گسترده مي شود. در اتاقي كه داراي سقفي بلند است و به صورت هشتي ساخته شده است قبر سعدي در وسط آن جاي گرفته و روي ديوارهاي اطراف آن هفت كتيبه از بهترين بخشهاي گلستان و بوستان با خط نستعليق بر روي كاشي هاي آبي رنگ نوشته شده است.
در داخل باغ و محوطه اي پايين تر از سطح زمين كه بوسيله پلكان مي توان به داخل آن رفت چشمه ي آب زلالي روان است كه در آن چايخانه سنتي برپا كرده اند. در وسط اين مكان كه آن را حوض ماهي نيز مي گويند حوضچه اي با آب زلال و ماهيهاي زيبايي در آن، وجود دارد. آب اين حوض نيز از قناتي كه سابقه تاريخي طولاني دارد و از كوه شمال آرامگاه سرچشمه مي گيرد تأمين مي شود.مردم طبق يك سنت قديمي در اين حوض سكه مي اندازند.
تخت جمشيد را مي توان تقريباً همانند ارگ ها و يا دژهاي حكومتي و سكونت گاهي ايران در دوران اسلامي دانست، زيرا پادشاهان يا حاكمان ايالت ها يا شهرهاي بزرگ در ايران بر اساس شيوه اي كهن، فضاهاي سكونت گاهي، حكومتي و تشريفاتي خود را غالباً درون محوطه اي محصور و داراي استحكامات دفاعي مي ساختند كه در برابر تهديدها و مخاطرات خارجي و داخلي حتي الامكان در امان باشند. اين گونه مجموعه ها كه آن ها را دژ، كهندژ، قلعه يا ارگ مي ناميده اند، افزون بر فضاهاي سكونت گاهي، حكومتي و تشريفاتي، عرصه ها و فضاهاي متنوعي براي برخي از انواع فعاليت هاي خدماتي و نظامي داشتند. چنين الگويي در طراحي شهري از دوران پيش از اسلام تا اواخر دوره قاجار در بسياري از نواحي و مناطق سرزمين گسترده ايران وجود داشته است و تخت جمشيد را چنان كه داريوش در كتيبه اي به آن به عنوان يك دژ اشاره كرده است، بايد نمونه اي از اين گونه ارگ هاي سكونت گاهي - حكومتي - تشريفاتي دانست.
به عبارت ديگر تخت جمشيد يكي از پايتخت هاي هخامنشيان بود كه در ايامي كه هواي منطقه پارس مناسب بود، در آنجا اقامت مي كردند و البته مرام و آيين هاي بسيار كهن و با اهميت نوروز از سوي حكومت هخامنشي در اين جايگاه برگزار مي شد.
بايد توجه داشت كه تخت جمشيد مانند ساير ارگ ها يا دژها در ميان بيابان و دور از مركز سكونت گاهي نبود، بلكه آن را در كنار شهري آباد و بزرگ ساخته بودند. پروفسور كخ بر اساس مطالب نوشته شده در لوح هاي به دست آمده در تخت جمشيد اظهار داشته كه شهري بزرگ در دشت واقع در پايين صفه تخت جمشيد به نام خوادايتشيه. وجود داشت كه در منابع بابلي نيز به آن اشاره شده است. در لوح هاي ديواني عيلامي به خوادايتشيه و پارسه تقريباً به يك نسبت توجه شده است. البته در ابتداي ساختن صفه و بناهاي تخت جمشيد در لوح ها بيشتر از شهر خوادايتشيه به عنوان مقصد سفر يا محل استقرار رئيس تشريفات نام برده شده، زيرا هنوز در روي صفه، ساختمان و تأسيسات كافي ساخته نشده بود، اما به تدريج كه در كارهاي ساختماني صفه تخت جمشيد پيشرفت حاصل مي شد، از پارسه بيشتر نام برده مي شد.
بنابراين، الگوي ساختن تخت جمشيد در كنار يك شهر مانند برخي ديگر از شهرهاي ايراني پيش از اسلام و همچنين در دوران اسلامي بوده است و آنجا را مي توان نوعي ارگ يا دژ حكومتي - سكونت گاهي دانست كه بخشي از امور حكومتي، سياسي، اداري و اقتصادي امپراتوري هخامنشي در آنجا انجام مي شد.
درباره چگونگي ساختن بناهاي روي صفه هنوز اطلاعات روشن و جامعي به دست نيامده و انتشار نيافته است. البته كتيبه اي از داريوش درباره شيوه ساختن كاخي در شوش وجود دارد كه گوياي چگونگي انجام فعاليت هاي بزرگ ساختماني در آن دوران است و مي توان حدس زد كه در ساختن تخت جمشيد از همان شيوه استفاده شده است. متن آن كتيبه به نقل از كتاب معماري ايران، پيروزي شكل و رنگ چنين است:
اين كاخ را من (داريوش) ساختم - زيور آن از راه دور آورده شد... زمين كنده شد تا به خاك سفت (كف سنگي) رسيدم وخندقي درست شد. سپس قلوه سنگ و شفته در آن انباشته شد. در طرفي به بلندي 40 ارش و سوي ديگر تا حدود 20 ارش. روي آن شفته كاخ بنا گرديد. كند و كوب و انباشتن و خشت هايي كه در قالب زده شد كار مردم بابل بود. الوار كاج از كوهي آورده شد كه آن را لبنان گويند. مردم آشور آن را به بابل و مردم كاركه و يونانيان آن را از بابل به شوش آوردند. چوب يكا از گاندهارا و كرمانا آورده شد. زر از سارد و بلخ آمد و در اينجا روي آن كار شد. سنگ لاجورد گران قيمت و عقيق شنگرفي را از سغد آوردند و فيروزه را از خوارزم. سيم و آبنوس از مصر آمد. تزييني كه ديوارها با آن زيور يافته از يونان، عاج از اتيوپي و از هند و از رخج آورده شد ولي در اينجا روي آنها كار شد. سنگ هايي كه در اينجا به صورت ستون درآمده سنگ آن را از شهري در الام به نام آبي رادو آوردند. سنگ بران و سنگ تراشان كه آنها را ساختند از مردم سارد و يونان بودند. آنهايي كه طلاها را به كار گرفتند مادي و مصري بودند. منبت كاران ساردي و مصري بودند. آنان كه از عاج خاتم مي ساختند بابلي و يوناني بودند. آن ها كه به تزيين ديوار پرداختند مادي و مصري بودند. به ياري و لطف اهورامزدا كاخي باشكوه در شوش بنا نهادم. اهورامزدا مرا و پدرم و كشورم را از هر آسيبي نگه دارد.
چنان كه از متن اين كتيبه آشكار است، در ساختن بناهاي بزرگ و مهم از مصالح و مواد غيربومي نيز استفاده مي شد و در برخي از بخش هاي ساختمان از بهترين انواع سنگ، چوب و ساير مواد و مصالح اصلي و نيز مواد تزييني شناخته شده در سرزمين هاي تابع امپراتوري هخامنشي بهره مي بردند. افزون بر اين از معماران، صنعتگران و هنرمندان اقوام غيرايراني نيز استفاده مي شد و به اين ترتيب از همه يا بخش مهمي از تجربيات معماري و هنري آن دوران - در ايران و ساير سرزمين هاي تابع ايران - به بهترين شكل بهره برداري مي شد. البته با اطمينان مي توان اظهار داشت كه برنامه ريزي، طراحي و نظارت كارها در مقياس كلان بر عهده معماران و هنرمندان ايراني بوده است و چنان كه در بخش بعدي اشاره خواهد شد، الگوهاي اساسي طراحي معماري و شهري در اين مجموعه كاملاً ايراني است.
كاخ ها، تالارها و بخش هاي مهم تخت جمشيد
انواع فضاها و عرصه ها
تخت جمشيد را همان گونه كه داريوش در كتيبه اي به آن اشاره كرده است، مي توان نوعي دژ يا ارگ حكومتي دانست كه جايگاهي براي اداره كشور و برگزاري مراسم رسمي و مذهبي و پذيرايي هاي مهم و باشكوه و تجمع هاي حكومتي و اقامتگاه پادشاه و نزديكان او بود. چنين دژ يا فضايي مانند دژهاي دوران اسلامي كه از برخي از آنها اطلاعات بيشتري در دست است، عرصه هاي گوناگون، اما كمابيش معين و مشخصي داشت. در نزديكي ارگ پارسه يا تخت جمشيد، يك يا چند سكونتگاه بزرگ وجود داشت كه محل زندگي گروه هاي متوسط مردم، كاركنان عادي كاخ ها، گروه هايي از كشاورزان و پيشه وران بود. در برخي لوحه هاي به دست آمده از تخت جمشيد به سكونت گاه هاي واقع در نزديكي تخت جمشيد اشاره شده است، اما هنوز از آنها آثار قابل ملاحظه اي يافت نشده است، زيرا بناهاي آنها با مصالح معمولي و كم دوام ساخته شده بود.
فضاها و عرصه هاي مهم تخت جمشيد را به چند گروه به شرح زير مي توان طبقه بندي كرد:
تالارها يا كاخ هاي حكومتي و تشريفاتي
از تالارها يا كاخ هاي تشريفاتي براي برگزاري تجمع هاي بزرگ حكومتي، به حضور پذيرفتن سفرا و نمايندگان ساير كشورها، بار دادن و به حضور پذيرفتن فرماندهان و فرستادگان سرزمين ها يا اقوام زير فرمان پادشاهي هخامنشي، و ساير تجمع هاي مهم اداري و حكومتي استفاده مي شد. در تخت جمشيد دو تالار يا كاخ بسيار باعظمت و باشكوه وجود داشت كه چنين كاركردهايي داشتند، آنها عبارتند از:
- تالار يا كاخ آپادانا در جبهه شمال غربي صفه تخت جمشيد و در نزديكي پلكان اصلي و بزرگ ورودي.
- تالار يا كاخ صد ستون در جبهه شمال شرقي صفه.
كاخ هاي سكونتگاهي يا سكونتگاهي - تشريفاتي
كاخ هاي سكونتگاهي يا سكونتگاهي - تشريفاتي، تالارها و كاخ هايي را در بر مي گيرد كه بيشتر به براي سكونت و نيز براي پذيرايي ها، مراسم، جشن ها، و تجمع هاي كوچك رسمي يا نيمه رسمي، خانوادگي و مانند آن مورد استفاده قرار مي گرفت.
اندازه ها، تناسبات و به ويژه موقعيت قرارگيري بسياري از اين كاخ ها و تالارها به خوبي گوياي چنين كاركردهايي است. البته بايد توجه داشت كه هنوز اطلاعات موجود درباره بسياري از عرصه ها و فضاهاي تخت جمشيد به اندازه اي نيست كه بتوان همه خصوصيات كاركردي آنها را به درستي و به طور كامل مورد شناسايي قرار داد. برخي از اين گونه كاخ ها عبارتند از:
- كاخ داريوش يا تالار آينه واقع در جبهه جنوبي آپادانا.
- كاخ هديش واقع در جبهه شمال غربي مجموعه حرمسرا.
- كاخ اندرون (موزه فعلي تخت جمشيد) واقع در جبهه شمال شرقي مجموعه حرمسرا.
- كاخ مركزي واقع در منتهي اليه جنوبي فضاي واقع بين آپادانا و كاخ صد ستون.
عرصه زندگي خانوادگي: اندروني يا حرمسرا
بخش اندروني يا حرمسرا در منتهي اليه جبهه جنوبي صفه تخت جمشيد قرار دارد. اين بخش از سمت جنوب به انتهاي صفه و از جبهه شمال به چند كاخ سكونتگاهي - تشريفاتي محدود شده است و از تالارها و فضاهايي نسبتا" كوچك تشكيل شده كه با زندگي خانوادگي پادشاه و اطرافيان نزديك او متناسب است.
خزانه
خزانه محل نگهداري انواع اشياء و لوازم مهم مانند بخشي از جواهرات و اشياء گرانقيمت، جنگ افزارها، آذوقه، لوحه هاي مربوط به فرمان ها و حسابرسي ها و ساير كالاها و لوازم باارزش بود. خزانه در جبهه جنوب شرقي صفه و به شكلي مجزا و مستقل از ساير بخش ها ساخته شده بود.
فضاهاي ورودي و دروازه ها
صفه تخت جمشيد چند ورودي اصلي و فرعي در جبهه هاي مختلف به ويژه در جبهه هاي غربي و شرقي داشت كه مهمترين آنها به شرح زير است:
- پلكان بزرگ ورودي و دروازه اصلي ورودي واقع در جبهه شمال غربي صفه.
- دروازه نيمه تمام واقع در شمال شرقي صفه و رو به روي كاخ صدستون.
براساس شواهد موجود چند دروازه و فضاي ورودي در جبهه شرقي صفه وجود داشته كه آثار اندكي از آنها بر جاي مانده است.
آرامگاه ها يا دخمه ها
دو آرامگاه در ديواره كوه مشرف به صفه تخت جمشيد وجود دارد كه گفته اند به اردشير سوم و اردشير دوم تعلق داشته است. آرامگاه ها يا دخمه هاي واقع در نقش رستم )شش كيلومتري تخت جمشيد( بي ارتباط با موقعيت صفه تخت جمشيد نبودند و مي توان آن ها را نيز بخشي از عناصر جانبي اين صفه به شمار آورد، زيرا محتمل است كه در فاصله بين صفه تخت جمشيد و نقش رستم، سكونتگاه ها و تأسيساتي وجودداشته كه هنوز اثري از آن ها به دست نيامده است.
عرصه ها و فضاهاي خدماتي و نظامي
عرصه ها و فضاهاي خدماتي و نظامي متعددي در بخش ها و قسمت هاي گوناگون صفه تخت جمشيد وجود دارد. از جمله فضاهايي در جبهه شرقي كاخ صدستون هست كه گفته اند محل نگهداري ارابه ها و اسب هاي شاهي بوده است. همچنين آثاري از حصارها و برج هاي نگهباني در جبهه هاي شرقي و نيز در امتداد محدوده و حصار شمالي صفه يافته اند كه براي نگهباني و محافظت از مجموعه تخت جمشيد ساخته شده است. در گوشه جنوب شرقي صفه نيز آثاري يافته اند كه آن را بقاياي برج نگهباني دانسته اند.
صفه تخت جمشيد
داريوش براي ساختن مجموعه كاخ ها، خزانه و سكونتگاه ها يا به عبارت ديگر ارگ حكومتي در دامنه كوه رحمت فرمان داد تا صفه يا سكويي بزرگ به درازاي 455 متر و پهناي 300 متر آماده كنند. براي اين كار مي بايست بخش هايي از دامنه كوه را مي بريدند و صاف مي كردند و بخش هاي ديگري را كه گودتر از سطح دلخواه بود، با خرده سنگ و ملاط پر مي كردند و همچنين در برخي جبهه ها به ويژه جبهه غربي و قسمت هايي از جبهه جنوبي و شمالي ديوارهايي با ضخامت زياد با سنگ درست مي كردند تا سطح صفه به شكل دلخواه فراهم شود. ارتفاع اين ديوارها در برخي جاها تقريبا" به 15 متر مي رسيد. براي ورود به اين صفه ابتدا يك پلكان ورودي در جبهه جنوبي ساخته شد و داريوش فرمان داد بر ديواره اين پلكان نبشته اي به چند خط ميخي، عيلامي و بابلي پديد آيد. وي فرمان داد در متن عيلامي اين سنگ نبشته چنين نگارند: پيش از اين در اين مكان دژي وجود نداشت. به خواست اهورامزدا من اين دژ را ساختم... و من آن را استوار، زيبا و مقاوم ساختم. همان طور كه ميل من بود. داريوش در اين كتيبه اشاره كرده كه وي براي نخستين بار فرمان ساختن دژ يا عرصه تخت جمشيد را داده بود. اين عرصه را صفه تخت جمشيد نيز مي نامند زيرا سطح آن از محيط اطرافش بالاتر است. در زمان داريوش، كاخ آپادانا، كاخ سكونتگاهي داريوش و عمارت خزانه بر روي اين صفه ساخته شد و براي دسترسي به آن ها پلكاني در جبهه جنوبي صفه ساختند. بر اساس كتيبه هايي كه در تخت جمشيد پيدا شده است، گفته اند كه در دشت پايين صفه سكونتگاهي پرجمعيت به نام خوادايتشيه وجود داشته كه در منابع بابلي نيز به آن اشاره شده است. پس از داريوش كارهاي عمراني مهمي در زمان خشايارشا در صفه تخت جمشيد صورت گرفت.
كاخ آپادانا
كاخ آپادانا يا كاخ بار داريوش كه تقريباً در ميانه جبهه غربي صفه تخت جمشيد قرار دارد، مهمترين بناي اين مجموعه به شمار مي آيد و به نظر مي رسد نخستين بناي مهم ساخته شده در اين عرصه بوده است. ساختن اين بنا كه از حدود سال 515 (پ.م.) به فرمان داريوش آغاز شد، نزديك به سي سال طول كشيد و در زمان خشايارشا به اتمام رسيد. نقشه كاخ آپادانا از لحاظ اصول معماري به نقشه كاخ بار كوروش در پاسارگاد شباهت دارد و اين نكته نشان مي دهد كه طرح كاخ مزبور الگوي آن بوده است. در مركز اين كاخ، تالاري ستون دار و مربع شكل وجود دارد كه در سه جانب آن (جبهه هاي شمالي، شرقي و غربي) ايواني ستون دار و در جانب جنوبي فضاها و اتاق هاي سكونتگاهي و خدماتي قرار دارد. در چهارگوشه بنا چهار فضاي برج مانند با نقشه اي مربع شكل وجود دارد. اين كاخ بالاتر از سطح صفه قرار دارد و با شماري پله به روي آن مي رفتند. اندازه هر يك از اضلاع تالار مربع شكل 60.5 متر و مساحت تالار اندكي بيش از 3600 متر مربع است كه در هر ضلع آن شش رديف ستون و در مجموع در داخل تالار 36 ستون و هر يك از سه ايوان كاخ نيز 12 ستون داشت. به اين ترتيب در كاخ در مجموع 72 ستون وجود داشت. ارتفاع ستون هاي اين كاخ نزديك به 20 متر بود. داريوش دستور داد متني خاص به مناسبت بناي آپادانا بر روي چهار لوحه سيمين و چهار لوحه زرين، هر يك به اندازه 33×33 سانتيمتر به سه خط فارسي باستان و عيلامي و بابلي بنويسند و در چهارگوشه آپادانا در زير پي بنا قرار دهند. يكيي از مجموعه هاي سيمين و زرين پيدا شده و در گوشه هاي ديگر، جاي قرارگيري محفظه لوحه ها را يافته اند كه البته لوحه هاي آنها غارت شده است. متن لوحه پيدا شده چنين است. داريوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورها، پسر ويشتاسپ هخامنشي. داريوش شاه مي گويد: اين كشوري كه من دارم، از سرزمين سكاهاي آن سوي سغد تا حبشه، از هند تا سپارت (سارد، ليبي) را اهورامزدا، بزرگ ترين خدايان به من ارزاني داشت. اهورامزدا مرا و شاهنشاهي مرا بپاياد.
ايوان و پلكان شرقي آپادانا
ايوان شرقي 12 ستون در دو رديف شش تايي دارد كه درگاه ورودي تالار را در وسط آن ساخته اند. به نظر مي رسد كه ورودي اصلي كاخ آپادانا در ابتدا از جبهه شرقي آن بوده است و به همين سبب است كه مهمترين نقشي كه در تخت جمشيد حجاري شد و حاكي از اهميت اين مجموعه به عنوان مركز حكومتي امپراتوري هخامنشي بود، در نماهاي پلكان شرقي ايجاد شد، زير اهمه ميهمانان، سفرا و نمايندگان ايالت هاي زير فرمان امپراتوري و كشورهاي ديگر از طريق آن به كاخ وارد مي شدند. ورودي اين ايوان مانند ايوان شمالي از دو پلكان دوطرفه تشكيل شده كه يكي در جلوي ديگري قرار گرفته است. شكل كلي نماي پلكان جلويي از سه بخش تشكيل شده است. در بخش وسط كه به شكل مستطيل است، نقشي متشكل از هشت سرباز پياده وجود دارد كه در دو طرف يك سطح مستطيل شكل بدون نقش، رو به روي هم ايستاده اند. افراد هر يك از دو گروه چهار نفره به صورت يك در ميان لباس مادي (كلاه نمدي و لباس ساده) و لباس پارسي (كلاه ترك دار استوانه اي شكل و لباس بلند چين دار) پوشيده اند. در سطح مستطيل شكل وسط شايد مي خواسته اند نقشي يا متني حجاري كنند كه آشكار نيست به چه دليل موفق به اين كار نشده اند.
در وسط سطح حاشيه بالاي سطح فوق، نقش حلقه بال دار كه آن را نماد فر ايزدي يا نيروي اهورايي و برخي نمادي از قدرت الهي دانسته اند، وجود دارد و در دو سوي آن دو مجسمه از حيواني بال دار يا سر انسان كه احتمالاً نماد نگهباناني فوق بشري بوده است، وجود دارد. بر اساس بررسي هاي چند تن از باستان شناسان كتيبه سنگي حجاري شده اي كه در محل خزانه كشف شد، به اين پلكان تعلق داشت و در جاي سطح مستطيل شكلي كه توضيح داده شد، قرار داشت و به دلايلي كه هنوز كاملاً روشن نيست، آن را از جاي خود در آورده اند و به محل خزانه انتقال داده اند و سنگي را كه نقش هشت سرباز بر روي آن است، در جاي آن قرار داده اند. بر روي سطح حجاري شده اي كه در خزانه كشف شد، نقش مجلس (بار عام شاهي) حجاري شده است. برخي نكاتي كه بر اساس اين حجاري به نظر مي رسد، چنين است:
پادشاه و چند نفر ديگر در زير سايباني قرار گرفته اند. در نقطه مركزي تصوير، پادشاه بر روي نوعي تخت يا صندلي مجلل و مزين نشسته است. در دست راست او يك عصا يا چوب دستي بلند و در دست چپ او يك گل نيلوفر آبي قرار دارد. زير پاي او يك كرسي كوتاه طراحي شده و زيبا قرار دارد. پشت سر او شخصي عالي مقام ايستاده كه در دست راست او نيز يك گل نيلوفر قرار دارد. اين شخص و پادشاه بر روي سكوي كوتاهي كه اندكي از سطح زمين بالاتر است قرار گرفته اند، و به اين ترتيب جايگاه متمايز و بلندتري نسبت به اطرافيان مستقر شده اند. اين موضوع براي نشان دادن برتري آنان نسبت به سايرين بوده است. بعضي از باستان شناسان معتقدند كه شخص بر تخت نشسته داريوش و شخص ايستاده پسر و وليعهد او، خشايارشا بوده است. برخي نيز گفته اند كه شخص نشسته خشايارشا بوده است و ساختن ايوان و پلكان شرقي يا اتمام آن را به وي نسبت داده اند. شخصي در جلوي پادشاه به شكل محترمانه و در حالي كه دستش را به نشانه ادب و احترام در جلوي دهان خود گرفته، در حال ارائه گزارش امور (احتمالاً گزارش مربوط به آمدن نمايندگان ملل و اقوام گوناگون و معرفي آنان) به پادشاه است. برخي حدس زده اند كه او رئيس تشريفات بوده است. در پشت سر وليعهد شخصي ايستاده كه جامه پارسي بر تن دارد، اما سر بندي مانند شال روي سر، گردن و شانه هايش را پوشانده اتس، و حوله اي تا شده روي دست چپ او قرار دارد، احتمالاً او از خدمتكاران شاه يا وليعهد بوده است. با فاصله اندكي از وي نيز يك سرباز با لباس مادي قرار گرفته كه با دست راست كمانداني را گرفته است. در پشت سر اين شخص و در بيرون از سايبان، دو سرباز در لباس پارسي اما با كلاهي كوتاه، ساده و استوانه اي شكل ايستاده اند. دو مرد يا سرباز ديگر نيز كمابيش با همين هيبت و در حالي كه يكي از آنها جعبه يا بخورداني در دست دارد، در طرف ديگر و بيرون سايبان قرار گرفته اند. در هر يك از دو طرف اين صحنه، دو حيوان، يك شير و يك گاو، در حالي ديده مي شوند كه شير بر پشت گاو پريده و در حال دريدن اوست. برخي از پژوهشگران در تفسير اين صحنه نظريه هاي گوناگوني ارائه داده اند كه يكي از آنها با مراسم نوروز و مجلس سلام عام نوروز كه از ايام باستان تا دوران اخير مرسوم بوده است، سازگارتر است. بر اين اساس، شير يكي از صورت هاي فلكي (برج اسد) و نشانه و نماد خورشيد و همچنين نماد تابستان بوده است. گاو نيز يكي ديگر از صورت هاي فلكي (برج ثور) و نماد و نشانه زمستان بوده است. در اين صورت پيروزي شير بر گاو حاكي از رسيدن خورشيد به منزل گاو است و منظور از آن فرا رسيدن نوروز و سپري شدن زمستان بوده است. اين تفسير با ساير نقوش واقع در پلكان عقبي ايوان شرقي كه بار يافتن نمايندگان ملل در آنها نشان داده شده، سازگار است، زيرا در گذشتهدر هنگام جشن نوروز نمايندگان ملل و اقوام تابع شاهنشاهي هخامنشي و احتمالاً سفيراني از ساير ملل و كشورها براي عرض تبريك سال نو در طي مراسمي خاص در مجلس بارعام شركت مي كردند. سطح نماي پلكان عقبي همين ايوان به دو بخش يا دو جبهه تقسيم مي شود، جبهه اي كه در طرف شمال پلكان جلويي قرار دارد و جبهه اي كه در طرف جنوب آن است. سطح جبهه شمالي عقبي به سه رديف افقي بر روي يكديگر تقسيم شده است كه در آنها سربازان (گارد جاويدان)، بزرگان لشكري و كشوري، و كاركنان اداري و خدماتي دربار نشان داده شده اند. سطح سمت جنوبي اين پلكان نيز به سه رديف افقي تقسيم شده است. سطح اين سه بخش كه شكلي شبيه به ذوزنقه پديد آورده به 23 قسمت تقسيم شده است كه در هر يك از آنها نمايندگاني از يك ايالت يا قوم ايراني يا زير فرمان ايرانيان بر روي سنگ حجاري شده است. هر گروه از سه تا نه نفر نماينده در لباس هاي بومي تشكيل شده است كه در جلوي هر كدام يك راهنماي پارسي يا مادي قرار دارد كه آنان را نزد پادشاه مي برد. مي توان حدس زيد كه اين گروه ها بر اساس سنتي كهن براي تبريك نوروز به پايتخت آمده بودند و هر كدام به ترتيبي معين نزد شاه مي رفتند و با هدايايي به نزد شاه مي رفتند. نام هر يك از گروه هاي مزبور با برخي از هداياي آنان به شرح زير است:
مادها
گروه مادي ها نه نفر است كه نفر اول آنان فردي نظامي با كلاهي نمدي شكل و متفاوت از بقيه گروه است و خنجري بر كمر دارد. در جلوي اين گروه يك فرد پارسي با عصايي در دست ايستاده كه آنان را به جايگاه هدايت مي كند. هداياي آنان عبارتند از: يك كوزه، دو كاسه، چند خنجر، گردنبند، دستبند، پارچه و لباس.
خوزي ها
گروه آنان شش نفر است و يك فرد نظامي مادي هدايت آنان را در جلو بر عهده دارد. آنان چند كمان، خنجر، يك شير و دو بچه شير به همراه دارند.
هراتي ها
گروه چهار نفره آنان همراه با يك افسر پارسي هدايايي مانند دو جام، يك شتر و پوست حيوان به همراه دارند.
رخجي ها
آنان چهار نفر هستند و به همراه يك نظامي مادي، دو جام، يك شير و يك پوست پيشكش مي برند.
مصري ها
بخش مهمي از نقش مربوط به گروه شش نفره آنان از ميان رفته است.
پارتي ها
گروه چهار نفره آنان با يك افسر راهنماي مادي، چند جام و يك شتر همراه است.
ساگارتيان ها
شخصي با كلاه مادي در جلوي گروه پنج نفره آنان و پشت سر يك راهنماي پارسي قرار دارد. آنان چند جامه و يك اسب به همراه دارند.
ارمني ها
گروه سه نفره ارمني ها همراه يك راهنماي پارسي، يك اسب و جامي نفيس هستند.
بابلي ها
آنان شش نفر هستند با يك راهنماي مادي كه چند پياله، لباس چين دار و يك گاوميش كوهان دار همراه دارند. نفر اول آنان شايد براي احترام دست راست خود را بلند كرده است.
آشوريان بين النهرين
هفت نفر آشوري با راهنمايي فردي ارسي، تعدادي پياله، پوست، لباس و دو قوچ براي هديه آورده اند.
سكاييان كلاه نوك تيز
گروه شش نفره آنان كه همگي خنجر به كمر بسته اند با يك افسر مادي هستند. آنان يك اسب، تعدادي دستبند و جامه همراه دارند.
گنداريان
سه نفر از گروه شش نفره آنان پنج نيزه و يك سپر در دست دارند و يك گاو كوهان دار نيز به همراه مي برند.
سكاها
گروه پنج نفره سكاها مسلح اند و يك اسب، چند تبرزين و خنجر پيشكش مي برند.
لوديه ها
چهار نفر از شش نفر آنان كلاه بر سر دارند و شماري گلدان، كاسه، بازوبند و ارابه دو اسبه همراه دارند.
كاپادوكي ها
آنان پنج نفر هستند و يك اسب و مقداري جامه هديه آورده اند.
ايونيه ها
آنان هشت نفر با لباسي يك شكل هستند، شماري كاسه، جام، پارچه و كلاه پيشكش آورده اند.
پارتوي ها
چهار نفر پارتوي همراه با راهنماي مادي خود تعدادي كاسه و پياله و يك شتر دوكوهانه به همراه دارند.
هندي ها
گروه پنج نفره هندي ها يك سرپرست دارد كه لباس او با چهار نفر ديگر متفاوت است. راهنمايي گروه را فردي پارسي بر عهده دارد. يك نفر از آنان ترازويي حمل مي كند كه اشياء گرانبهايي در آن است، يك قاطر و دو تبر نيز از هداياي آنان به شمار مي آيد.
سكاهاي اروپايي
محل حجاري اين گروه و چند گروه بعدي در جايي از پلكان است كه مجبور شده اند شخص راهنما را بالاتر و نفر آخر گروه را پايين تر از افراد ديگر تصوير كنند. آنان چهار نفر هستند و نيزه، سپر، و يك اسب به همراه دارند.
عرب ها
اين گروه سه نفره است. راهنماي آنان يك فرد پارسي است. مقداري پارچه يا لباس و يك شتر حمل مي كنند.
زرنگي ها
اينان چهار نفر هستند. راهنماي ايشان يك فرد مادي است، نيزه، سپر و يك گاو همراه دارند.
ليبي ها
سه نماينده ليبي ها، نيزه، آهو و ارابه اي دو اسبه حمل مي كنند. راهنماي آنان يك فرد پارسي است.
حبشي ها
اعضاي اين گروه سه نفر هستند. ظاهراً موهاي آنان كوتاه و مجعد است كه نشان مي دهد آفريقايي هستند. آنان جعبه اي حاوي كالاهي گرانبها و احتمالاً يك عاج فيل و زرافه اي كوچك از گونه اي خاص به همراه دارند.
البته مي توان حدس زد كه به سبب كمبود سطح كافي براي نشان دادن مراسم سلام نوروز در يك محل نتوانسته اند تعداد واقعي نمايندگان را نشان دهند و چه بسا عده واقعي نمايندگان كشورها و مقدار هداياي آنان و نيز عده افسران و نظامياني كه در مراسم سان و رژه شركت مي كردند بسيار بيشتر از آن بوده كه حجاري شده است. افزون بر اين، مي توان آنان را نمايندگان برگزيده گروه هاي بزرگتر شركت كننده دانست كه مي توانستند به جايگاه مخصوص نزديك شوند. بين سطح مستطيل شكل همين پلكان و سطح مثلث شكل آن، سطحي مستطيلي وجود دارد كه كتبه اي از خشايارشا در آن است. اين كتبه نشان مي دهد كه حجاري هاي اين كارخ در زمان خشايارشا به اتمام رسيد. متن آن چنين است:
خداي بزرگ اهورامزدا (ارت) كه اين زمين آفريد، كه آسمان آفريد، كه مردمي آفريد، كه خوشبختي داد مردمان را كه خشايارشا (خشايارشا) را شاه كرد، يكي را شاه بسياري، يكي را فرمانرواي بسياري، من (هستم) خشايارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورهايي كههمه گونه مردم دارد، شاه در اين كشور بزرگ و دورمرز، پسر داريون - شاه، (از تخمه) هخامنشي گويد خشايارشا شاه بزرگ آنچه مرا كرده آمد، اينجا و آنچه مرا كرده آمد در جاي هاي ديگر، همه را به تأييد اهورمزدا كرده ام. مرا اهورمزدا بپاياد! با ديگران ايزدان، و كشورم را، و هر آنچه را كه كرده ام.
كاخ داريوش
كاخ داريوش (معروف به تچر) در جبهه جنوب غربي آپادانا قرار دارد و به نظر مي رسد بناي آن همزمان يا اندكي پس از شروع ساختمان آپادانا آغاز شد.
اين كاخ از يك تالار مركزي مربع شكل با 12 ستون و ايواني در سمت جنوب تشكيل شده است. حياطي نيز در جلوي اين ايوان وجود دارد. در جبهه شمالي تالار مركزي دو اتاق بزرگ ستون دار وجود دارد كه در يك طرف هر كدام و در ميان آن ها اتاق هايي كوچك يا پستوهايي قرار دارند كه به نظر مي رسد براي انبار از آن ها اتاق هايي كوچك يا پستوهايي قرار دارند كه به نظر مي رسد براي انبار از آنها استفاده مي شد.م برخي از درگاه ها، قاب پنجره ها و طاقچه هاي سنگي اين كاخ بر جاي مانده است. بعضي از اين عناصر از يك قطعه سنگ يكپارچه ساخته شده اند. سنگ هاي مورد استفاده در اين كاخ از جنسي خاص و با سطحي بسيار صاف و صيقل شده و به گونه اي است كه تصوير اشياء و اشخاص در آن منعكس مي شود، به اين سبب در دوره معاصر آن را تالار آيينه نيز ناميده اند.
نگاره اي از داريوش در محل ورود به تالار اصلي كاخ وجود دارد كه او را در حال خارج شدن از كاخ نشان مي دهد. در اين نگاره، دو نفر در پشت سر دارويوش قرار دارند، يك نفر يك چتر آفتابي و ديگري يك مگس پران در يك دست و حوله اي در دست ديگر دارد. اين دو نفر كوچك تر از شاه نقش شده اند. در نزديك اين نگاره، كتيبه اي است كه متن آن چنين است: داريوش شاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورها، پسر ويشتاسپ هخامنشي اين كاخ را ساخته است.
از تالار اصلي دو درگاه به سمت دو اتاق بزرگ در طرف شمال تالار وجود دارد كه نگاره اي بر آنها تصوير شده است. در اين نگاره شاه در حال وارد شدن به تالار از اتاق نشان داده شده است. در اين نگاره نيز ملازماني در پشت سر شاه قرار دارند.
در درگاه هاي شرقي و غربي اتاق بزرگ واقع در گوشه شمال شرقي تالار مركزي نگاره اي وجود دارد كه خدمتكاري را با روغن دان و حوله نشان مي دهد. اين نگاره حاكي از جنبه سكونتگاهي اين كاخ است.
دردرگاهي در تالار اصلي نيز نقشي وجود دارد كه نبرد پهلواني را با حيواني افسانه اي (با بدن شير، دم عقرب، با شاخ و بال) نشان مي دهد كه ظاهراً پهلوان كه بسيار استوار ايستاده است، در حال غلبه بر حيوان است.
آرامگاه حافظ - شيراز
حافظ از نام آورترين شعرا و عرفاي ايران زمين است كه در سال 726 هجري قمري در شيراز متولد شد و در سال 791 هجري قمري به سراي باقي شتافت . آرامگاه حافظ در مكاني به نام حافظيه در شمال شهر شيراز قرار گرفته دارد.
آرامگاه حافظ - شيراز
حافظ از نام آورترين شعرا و عرفاي ايران زمين است كه در سال 726 هجري قمري در شيراز متولد شد و در سال 791 هجري قمري به سراي باقي شتافت . آرامگاه حافظ در مكاني به نام حافظيه در شمال شهر شيراز قرار گرفته دارد.
غار سنگ شكنان ، غاريست ساخته شده با دست بشر كه در قديم با استفاده از سنگهايي كه از اين محل برداشته مي شده ساختمانهاي شهر را مي ساختند به طوري كه الان اين غار، بزرگترين غار مصنوعي جهان است. اين غار در دامنه كوه (البرز كوه) واقع در جنوب شهرستان جهرم، واقع در استان فارس مي باشد.